اندوه مدام



به نظرت چند تار موی سفیدم توی این سه چهار ماه سفید شده‌اند؟!

نه که عددش مهم باشد برایم. اما دوست دارم بشناسمشان. به اسم و رسم. از آن طرف شاید همه‌ی تارهای موی سفیدم مثل هم باشند، اما برای من حکایت این و آن خیلی فرق می‌کند. آن‌هایی که سر این زخمِ کاری از پا افتاده‌اند و کمرشان خم شده یک جور دیگرند.

آن‌ها آیات ویژه‌اند. شریک‌های غم‌اند. آن‌ها رفیق‌های دنیای تنهایی من‌اند.


ما دردهایی داریم که نمی‌شود به هر کسی گفت. یا حتا نمی‌شود به هیچ‌کس گفت. اما نمی‌شود. دل آدمی می‌ترکد از نگفتن‌ها. سنگی می‌خواهد صبور. چاره چیست از بی‌سنگی و بی‌صبوری.

این‌جا را می‌نویسم و می‌چسبانم بالای صفحه. برای تو که مثل منی. خسته و دلگیر از گیر و دار روزگاه بی‌مروت. از زخم‌های خورده. از عذاب زخم‌های زده.

می‌توانی مثل من بنویسی همین پایین. شناس یا ناشناس، خصوصی یا عمومی فرقی نمی‌کند، انتخاب با خودت. این پست یک سنگ است. یک سنگ صبور.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

یادگیری و آموزش مجازی Sri دیدکار آناتجهیز/گلاب گیری کاشان Kimberly ✿ ❀ رنگ هاي دنياي من ❀ ✿ بررسی بازی و گیم Mariealphonse وبلاگ امیر